محل تبلیغات شما
با این حرفش حرسم بیشتر شدوفشار آب سرد رو بیشتر کردم ولی از رو نمی رفت،فشار آب سر آنقدر زیاد بود که دست خودم روی گردنش بود یخ کرد.صداش بریده بریده به گوشم می‌رسید کم کم رنگش داشت قرمز میشد دیگه دلم به حالش سوخت و شیر آب رو بستم و حوله رو از آویز لباس ها برداشتم دادم دستش از زور سرما دندون هاشو بهم میخورد توی همون حال خودش ولش کردم و لباس هامو در آوردم انداختم توی سبد رخت چرک ها تا فردا بشورم سه روز دیگه امتحان بعدیم شروع میشد.

فصل سی و یکم رمان عاشقانه سرنوشت عشق.

فصل سی رمان عاشقانه سرنوشت عشق.

فصل بیست و نهم رمان عاشقانه سرنوشت عشق.

رو ,آب ,کم ,توی ,میشد ,بریده ,توی همون ,همون حال ,میخورد توی ,بهم میخورد ,هاشو بهم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

واج Αθηνά آموزشگاه جاوید (مجتمع فنی جاوید)